مهمترین عامل کسب قدرت – عواملی که قدرت را تقویت کنید
قدرت به تظاهر نیاز ندارد. قدرت به خودش اعتماد دارد، خوداتکا، خود آغاز و خود پایان ، خودجوش و خود اصلاح است. وقتی قدرت داشته باشید، خودتان میفهمید.
رالف الیسون
هر آدم یا مجموعهی موفقی، چند شاخص اصلی دارد که من به آنها عوامل قدرت میگویم و برای موفقیت واجب هستند. بعضی آدمها بعضی شاخصهایشان از بقیه بهتر است و هیچ اشکالی ندارد. هرکسی باید بداند چه دارد و کدام را باید تقویت کند (نقاط قوت) و کدام را باید اصلاح کند (نقاط ضعف).
عوامل قدرت عبارتاند از: استقامت، نگرش، نظم، تصویر ذهنی، مقصود، تمرکز، اقدام
حالا باید معنی هرکدام را بدانیم و بعد مهارتهای ذهنی انسان ابر موفق را پیدا کنیم.
استقامت
بیشک نام مجموعه کتابهای سوپ مرغ برای روح را شنیدهاید. وقتی اولین مجموعهی داستانها چاپ شد، موفقیتی فوری کسب کرد. اما در پشت این موفقیت، داستان یک استقامت شگفتانگیز پنهان بود.
خالقان این مجموعه، یعنی مارک ویکتور هنسن و جک کنفیلد، ابتدا به ۱۴۱ ناشر مراجعه کردند و پذیرفته نشدند؛ یعنی ۱۴۱ نفر اعلام کردند که کتاب آنان به درد نمیخورد. البته آن ۱۴۱ ناشر با این کار ضرر هنگفتی کردند. بیشتر از هفتادوپنج میلیون جلد از این کتاب به فروش رسید و ناشر را صاحب سودی افسانهای کرد.
چه موقع باید تسلیم شد؟ چه موقع باید سفر به دیار آرزوها را آغاز کرد؟ چه موقع باید آموزش راه رفتن به کودک را رها کرد؟ بچههای نوپا خوب راه نمیروند و مجبورند دستشان را جایی بند کنند و مدام زمین میخورند. اما آیا اس باید آدم را ناامید کند؟
در مورد تجارت چطور؟ عاشق شدن؟ عزیز ازدسترفته؟ آیا یک اشتباه باید کل آرزوها را تباه کند؟
بعضی چیزها حتی به مردن میارزند ولی بقیه را باید محتاطانه دنبال کرد و حتی گاهی تغیر جهت داد. بهعنوانمثال، اصرار بیشازحد همه را علیه ما تحریک میکند. گاهی هم قراردادی مطرح است که شرکت شمارا به سطح بالاتر پرتاب میکند. باید با رعایت صداقت، هر کاری که از دستتان برمیآید بکنید تا قرارداد انجام شود.
پیشنهاد میکنم این مقاله را هم از دست ندهید : همه چیز در درون شماست – شما پیشاپیش همهچیز هستید
پیدا کردن راههای مختل برای موفقیت واجب است. خرکاری از دستتان برمیآید بکنید و تا تمام را ها رانرفته اید از پا ننشینید ف که این تفاوت موفقها ا آدمهای معمولی است. وینستن چرچیل، نخست وزر اسبق انگلستان، با تسلیم نشدن در برابر قوای بهظاهر شکستناپذیر هیتلر، اسوه ی استقامت شد. شیوه ی او آینده ی کل دنیا را تحت تأثیر قرارداد و مردم انگستان را با هرگز، هرگز، هرگز، منقلب کرد.
منظور او کله شقی نبود. منظورش وفاداری به اصول بود.
استقامت هم مثل دشمنان اشکال متعددی دارد. در تجارت، حریف ممکن است یک شرکت باشد که برای کسب سهم بیشتری در بازار فروش رقابت میکند و ممکن است این رقابت خیلی آشکار نباشد. بهعنوانمثال، خود را در زمینه ی مدیریت یا روش ها ارتقا ممی دهند یا همبستگی گروهی افراد زیر مجموعه را تقویت میکنند. در زمینه ی روابط، ترس، خشم یا غفلت است که دشمن به حساب میآید. در زمینه ی مالی، بدهی و نداشتن جریان نقدینگی مشکل ساز هستند. چرچیل می گفت که زیر بار هیچ فشاری خم نشوید.
خواسته زیادی است؟ باید از مرحوم کلنل ساندرز که مبدع مرغ سوخاری کنتاکی بود درس بگیریم.
او در ۶۵ سالگی شروع کرد وشهر به شهر رفت تا بتواند امتیاز فرمول محرمانه اش را به یک رستوران بفروشد. چه شب ها که در ماشینش خوابید و برای اینکه زنده بماند، از مرغ سوخاری خودش خورد. به ۱۰۰۹ رستوران سر زد و جواب منفی گرفت. هزار و دهمین رستوران دار گفت مرغ سوخاری سرهنگ ان قدر خوشمزه است که ممکن است آدم انگشت هایش را هم بخورد. بقیه ی قصه را هم که همه می دانند.
تامس ادیسن ۹۰۰۰ بار لامپ برق ر آزمایش کرد تا موفق شد. (از تعداد ناکامی ها نگران شد؟ خودش می گفت: حوشحالم که ۸۹۹۹ راه درست نشدن لامپ برق را یاد گرفتم.) او ۱۰۹۳ اختراع به ثبت رساند که در تاریخ ایالات متحده ار هرکسی بیشتر است.
مایکل جردن چه کرد؟ بار اول که خواست در تیم دبیرستان انتخاب شود، موفق نشد. این سب شد بیشتر تمرین کند و تا سال بعد هر روز تمرین می کرد. سر انجام یکی از نامداران دنیای ورزش شد. او هیچ وقت از پا ننشست. ار این داستانها به اندازه ی یک کتابخانه هست.
به احتمال زیاد شما هم در زندگی با چنین کسی که تسلیم نشده و به موفقیت رسیده است. برخورد داشته اید. من برای موفقیت، شاخصی مهم تر از استقامت سراغ ندارم.
البته اهمیت استقامت، فقط در چیزهایی که میتوانیم با آن به دست بیاوریم نیست. وقتی کار میکنیم، تجربه به دست میآوریم که خود موهبت بزرگی است. جوانها خیال میکنند هدف همان آرزوست، در صورت یکه تغییرات شخصیتی و تجربیات هستند که زندگی را زیبا میکنند. کدام بهتر است: یک نفر یکمیلیون دلار به شما بدهد یا خودتان آن را بیاورید؟ یکمیلیون دلار بیزحمت عالی است، ولی شخصیتی که در طی درآوردن این یکمیلیون پیدا میکنید، چیزی دیگری است. پدر و مادر از داتن فرزندی بزرگسال لذت نمیبرند، بلکه از بزرگ کردن بچه، کمک به انسانی دیگر، شکل دادن به ارزشهای یک جوان و با او بودن لذت میبرند.. خوشی این خاطرات است که جاودانه میشود.